مادرِمادرم تک دختر است و حالا در خانه نشسته و تلویزیون میبیند، گلهایش را آب میدهد و برای شوهرش چای میریزد. گاهی تلفن صحبت میکند با دخترش. دخترش که تک فرزند است و مادر من، در خانه نشسته و تلویزیون میبیند، کتاب میخواند، کاکتوسها را هفتهای یکبار آب میدهد، برای شوهرش غذا درست میکند و راز دل میگوید با دخترش. دخترش که من باشم و تک دختر، تلویزیون نمیبیند، به گلهای خشک شده یادگاری آب میپاشد، روی تخت دراز میکشد و فریبا کلهر و مستور میخواند. برای شوهرش قهوه درست میکند و گاهی نامه مینویسد برای دخترِ نیامدهاش. دخترِ نیامدهاش که تک دختر است و .
تک ,دخترش ,آب ,میکند ,تلویزیون ,شوهرش ,است و ,برای شوهرش ,دخترش دخترش ,دخترِ نیامدهاش ,دخترش که
درباره این سایت